سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خون نحس برای هر کسب و کار

خون نحس

 این کار هم راه به جایی نبرد. فرض کرده بودم که ترانوس موفق شده است او را وادل یاب کند. در این صورت، شرکت به ما بیانیه امضاشده ای خواهد داد، مانند آنچه برای دکتر رضا بردسلی اتفاق افتاده بود. علاوه بر این، هیچ چیز نمی توانست ایمیل هایی را که او برای من فرستاد از بین ببرد. آنها اعتبار خودشان را داشتند.

در آخرین تلاش برای جلوگیری از چاپ گزارش، بویس سومین نامه طولانی را برای روزنامه فرستاد در آن نامه ، تهدیدش را درباره شکایت از روزنامه تکرار کرده و گزارش من را قصه ای مبسوط خوانده بود که ذهنی خیال پرداز آن را سرهم کرده است و بنابراین، آن را رد کرده بود:

من تلاش کرده ام بفهمم روزنامه چگونه چاپ مقاله ای را مدنظر دارد که ما می دانیم غلط ، گمراه کننده وناعادلانه است و خطرافشای اطلاعاتی را دارد که ترانوس به عنوان اسرار کسب وکارش، با تمام قوا از آنها محافظت کرده است.

شاید خاستگاه این مشکل در هیجان فرضیه اولیه روزنامه نگار است که می توان آن را در دسته بندی «

بهتر از آن است که بررسی شود!» قرار داد. این فرضیه، همان گونه که آقای کریرو در گفت وگوهایشان با ما توضیح دادند، این است که تمام ستایش جوامع آکادمیک، علمی و خدمات درمانی از ترانوس به علت تلاش ها و دستاوردهای فوق پیشرفته اش، غلط است. همچنین، ایشان اظهار می کند هر گزارشی که پیش از این درباره ترانوس چاپ شده است که شامل گزارش های خود روزنامه هم می شود، نتیجه دستکاری گمراه کننده شرکت است و شرکت و بنیانگذاران آن در حقیقت در

حال کلاهبرداری هستند و فناوری ای را که به درستی کار نمی کند، تبلیغ می کنند و آزمایش هایی را که ترانوس تظاهر به انجام آنها با استفاده از فناوری جدید می کند، با ابزارهای تجاری معمول انجام میدهند. قطعا چنین گزارش افشاگرانه ای، اگردرست باشد، می تواند یک پروژه خبرنگاری تحقیقاتی قدرتمند باشد. مشکل اینجاست که

اگرچه این فرضیه درست نیست، هیجان انگیزتر از آن است که بتوان آن را رها کرد. در پایان نامه ملاقات رسمی با گری بیکر، سردبیراصلی روزنامه، را نیز درخواست کرده بود. بیکر برای حفظ عدالت، آن درخواست را قبول کرد؛ اما مطمئن شد که من، مایک، جی کانتی و نیل لیپشوتز، ویراستاران اصلی روزنامه هم در آن حضور خواهیم داشت. ا

 

در ساعت 4 بعدازظهر پنجشنبه 8 اکتبر، ما دوباره با بویس ملاقات کردیم؛ این بار در اتاق کنفرانس دیگری در بخش خبر روزنامه، در طبقه ششم. او با گروه کوچکتری آمده بود. هدر کینگ و مردیت دیربورن او را همراهی کرده بودند. کینگ مثل همان کاری که در ژوئن انجام داد، یک دستگاه ضبط صوت کوچک را بیرون آورد و روی میزبین ما قرار داد.