سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بخشی از کتاب خون نحس - نشر برایند

 

بخشی از کتاب خون نحس را با هم می‌خوانیم.

وقتی می باخت، با عصبانیت بلند می شد و نه یک بار، بلکه چند بار، از در ورودی آپارتمان این طرف و آن طرف میدوید. این ها نخستین نشانه های تمایلات شدید رقابتی او بودند.

الیزابت در دبیرستان جزو افراد محبوب نبود. پدرش آن موقع برای کار در شرکت تنکو همراه خانواده به هیوستون نقل مکان کرده بود. فرزندان خانواده هولمز به مدرسه سنت جانز، مشهورترین مدرسه خصوصی هیوستون، می رفتند. الیزابت که دختری نوجوان با چشمان درشت آبی رنگ بود، سعی کرد با سفیدکردن رنگ موهایش به نوعی هم رنگ جماعت شود. او همچنین درگیر اختلالی در خوردوخوراکش بود.

او در سال دوم خودش را غرق مطالعات درسی کرد و اغلب شبها تا دیروقت برای مطالعه بیدار می ماند؛ در نتیجه آن سال شاگرد اول کلاس شد. این شروع الگویی مادام العمر بود: کار زیاد و خواب اندک. همین طور که از نظر تحصیلی به جایگاه ممتازی رسیده بود، از نظر اجتماعی هم جاپای خودش را محکم کرد و با پسر یکی از جراحان ارتوپدی پرارج وقرب هیوستون آشنا شد. آن دو با هم به نیویورک سفر کردند تا در جشن هزاره جدید در میدان تایمز شرکت کنند. 

با نزدیک شدن موعد رفتن به دانشگاه ، الیزابت برای قبولی در دانشگاه استنفورد مصمم تر میشد. برای هر دانش آموز علاقه مند به علم و رایانه که رؤیای کارآفرینی در سر می پروراند، این انتخابی بدیهی بود. دانشگاه کشاورزی کوچکی که سرمایه دار کلان خطوط آهن، للند استنفورد، در انتهای قرن نوزدهم بنا نهاده بود، حالا به طرز جدایی ناپذیری با سیلیکون ولی پیوند خورده بود. در آن زمان، رشد برق آسای اینترنت در اوج خودش قرار داشت و برخی از بزرگ ترین ستارگان آن، مثل یاهو، در پردیس همین دانشگاه استنفورد شکل گرفته بودند. در سال آخر دوران دبیرستان الیزابت، دو دانشجوی دکترای دانشگاه استنفورد با شرکت نوپای کوچک دیگری به نام گوگل شروع به جلب توجه کرده بودند.

الیزابت از قبل شناخت خوبی از دانشگاه استنفورد داشت. خانواده اش در انتهای دهه 1980 و اوایل دهه 1990 در شهر کوچک وودساید در ایالت کالیفرنیا زندگی کرده بودند. این شهر فقط چند کیلومتر با پردیس دانشگاه استنفورد فاصله داشت. او در همین مدت، باجس دریپر ، دختری که در همسایگی شان زندگی می کرد، دوست شده بود. پدر جس، تیم دریپرنام داشت. او سرمایه گذاری ریسک پذیر و در حال تبدیل شدن به یکی از موفق ترین سرمایه گذاران شرکت های نوپا بود.

 

الیزابت به منظور یادگرفتن زبان چینی هم با دانشگاه استنفورد ارتباط پیدا کرده بود. پدرش که برای انجام کار به دفعات به چین سفر می کرد، به این نتیجه رسیده بود که فرزندانش باید زبان ماندارین را یاد بگیرند. به همین دلیل، او و نوئل ترتیبی داده بودند که معلمی خصوصی شنبه صبح ها در خانه شان در هیوستون حاضر باشد.