چراغ کسب و کارت رو روشن کن

 

خون نحس بزرگ تر از اندازه شان پوشیده بودند، الیزابت داشت از لباس مبدل یکی از مهندسا? شبیه نوعی سلول سفید غول آسا بود.

الن خود را شبیه زامبی ها درست کرده بود و احساسی شبیه زامبی ها هم داشت. با رها کردن شغل بی دردسرش در پیتزبورگ و کارکردن برای ترانوس مانند نسخه خاص توایلا می رسید. در چند ماه اول کارش به عنوان مسئول ازمایشگاه، به این دل بسته بود که فرا است نحوه آزمایش در آزمایشگاه ها را متحول کند، اما اتفاقات سال گذشته ای در بود. او حالا احساس می کرد مثل مهره سرباز در یک بازی خطرناک است که با بیماران قانون گذاران انجام می شود، یک بار مجبور شده بود درباره انجام آزمایش های ایدز روی تو رقیق شده که از خراش انگشت به دست می آمدند، با الیزابت و سانی صحبت کند. نتایج نام و کلسترول تقریبا بد بودند. نتایج اشتباه آزمایش ایدز ممکن بود فاجعه آفرین باشند.

مارک پاندوری، قائم مقام الن، تنها پس از پنج ماه کار استعفا کرده بود. داستان از آنجا شروع میں از الیزابت خواسته بود پیش از آنکه درباره کارایی های آزمایش های ترانوس به مطبوعات مطلبی بگوید آنها هماهنگ کند. سانی سریعا آن را رد کرده بود و به او پیشنهاد داده بود همان روز استعفا کند. یکی دیگر از اعضای آزمایشگاه هم آن قدر از دستورالعمل های شرکت آزاردیده بود که به الن گفته بود نمی تواند شب ها بخوابد. او هم استعفا کرده بود.

الن داشت به نقطه شکستش می رسید. او از چند هفته پیش، بسیاری از ایمیل های کاری اش را به جیمیل خود ارسال کرده بود. او می دانست که ارسال ایمیل ها کار خطرناکی است؛ چون شرکت بر همه چیز نظارت می کرد؛ اما می خواست از نگرانی هایی که چندین بار باسانی و الیزابت مطرح کرده بود، یک بایگانی نگه دارد. او چند روز پیش، از این هم جلوتر رفته و با یکی از شرکتهای حقوقی در واشنگتن دی سی تماس گرفته بود. تخصص این شرکت قبول وکالت کسانی بود که اقدامات غیرقانونی شرکت ها را افشا می کردند، اما کسی که پاسخ داد «متخصص امور مشتریان» بود. او تصمیم گرفت علت تماسش را فاش نکند و خواست که حتما با یک وکیل صحبت کند. او یکی از ایمیل های ردوبدل شده اش با سانی را برای آنها فرستاد؛ اما نگران بود که بدون دانستن تمام جزئیات و شناخت کافی از فعالیت های کلینیکی، از موضوع سردر نیاورند. اثبات همه چیز هم سخت بود. شرکت همه مستندات را در قسمت های مربوط به آن محصور کرده

 

داده های کنترل کیفیت را به او نشان نمی دادند؟ مسئول آزمایشگاه موظف است دقت نتایج ازمایش هایی را که به دست دکترها و بیماران می رسد، تأیید کند. چگونه ممکن بود به او اجازه دسترسی به چنین اطلاعاتی داده نشود؟! نگرانی بزرگ دیگر او آزمایش های اعتبارسنجی بود.