سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کتاب خون نحس مناسب کارآفرینان جوان

کتاب خون نحس برای همه کارآفرینان 

ژوهانسبورگ که اهالی افریقای جنوبی به این ویتزا میگفتند، او به ایالای پیش نیازپزشکی را در دانشگاه کلمبیا در نیویورک بگذراند. این انتخاب با راهنمای جا? محافظه کارش صورت گرفته بود که تنها چند شغل محدود را برای پسرشان قارا وکالت، تجارت و پزشکی

الان برای رفتن به مدرسه پزشکی، در نیویورک ماند و در مدرسه پزشکی مونت سینای 2 شرقی منهتن ثبت نام کرد؛ اما خیلی زود فهمید که بعضی جنبه های دکتربودن یا

-ت. دلنده از ساعت های کاری دیوانه کننده و صحنه ها و بوها در بخش های با - تخصص ملایم تری از علوم آزمایشگاهی گرایش پیدا کرد که موجب شد مطالعات پست دکا

حوزه ویروس شناسی ادامه دهد و دوران رزیدنتی اش را در یک کلینیک پاتولوژی در برگهام و بیماری زنان در بوستون بگذراند.

در تابستان 2012، الن مسئول یک آزمایشگاه کودکان در پیتزبورگ بود که یک آگهی شغلی باد لینکدین مشاهده کرد که دقیقا مطابق با افسون روبه رشد سیلیکون ولی بود: رئیس آزمایشگاه دریک شرکت زیست فناوری در پالوآلتو. او کمی قبل، خواندن زندگی نامه استیو جابز به قلم والتر آیزاکسون را تمام کرده بود. این کتاب که برای او به شدت الهام بخش بود، اشتیاقش را برای نقل مکان به منطقه ساحلی سان فرانسیسکو شعله ورتر کرد.

پس از اینکه برای شغل آگهی شده درخواست داد، از او خواسته شد برای مصاحبه تنظیم شده ای در ساعت 6 عصر روز پنجشنبه به آنجا پرواز کند. ساعت ملاقات عجیب بود؛ اما او با خوشحالی آن را قبول کرد. او اول باسانی و بعد با الیزابت ملاقات کرد. در وجود سانی چیزی بود که به طرز مبهمی برای او عجیب مینمود؛ اما الیزابت این تأثیر را خنثی کرد؛ کسی که بسیار مشتاق و مصمم بود که خدمات درمانی را متحول کند. مانند بیشتر افرادی که الیزابت را برای اولین بار می دیدند، الن از صدای بم اوجا خورد. صدای این زن به هیچ صدایی که تا آن موقع شنیده بود، شبیه نبود.

با وجود آنکه فقط چند روز بعد، الن پیشنهاد استخدام در ترانوس را دریافت کرد، قادر نبود به سرعت دران شرکت مشغول کار شود. او باید اول برای مجوز پزشکی در کالیفرنیا درخواست می داد. این پروسه هشت ماه طول می کشید و شروع رسمی کار را تا آوریل 2013 به تأخیر می انداخت. تا آن موقع تقریبا یک سال میشد که نفر قبلی در پست او، یعنی آرنولد گلب، استعفا کرده بود. در این مدت، مسئول ازمایشگاه، نیمه بازنشسته ای به نام اسپنسرهیراکیه، هر از گاهی برای خواندن و ام

برای ، هر از گاهی برای خواندن و امضای گزارش ها به ، بزری نبود؛ چون وقتی شروع به کار کرد تنها یک هفته

 

آزمایشگاه می آمد.